Wednesday, March 07, 2007

دربند


به چه اتهامی باید دستانم را ببندی، صورتم را با نگاه خراش دهی و دندانهایم را که از خشم می فشارم، به زور و تهدید مردانه‌ی نامردگونه‌ات تکه تکه کنی؟

- آنجاست، آن مقصد نهایی‌ای که من به تو نشان داده‌ام آنجاست. تو را می‌گذارم و خود بازمی گردم به دوپای شعف! که مانده‌ای! که چشم بسته آورده‌امت و دست بسته رهایت می‌کنم...
هر آینه اگر دست و پا و دندانم را هم بشکنی فکر و ذهن مرا تسخیر نتوانی کرد؛ تو ناتوان‌ترینی؛ از اندیشیدن، از روشنای ذهن.

- تو لطیف و نازک بدنی! تو زیبا و کم هوشی! تو کم رمقی! زنی! پس بمان. با علاقه‌ی من در همینجا که هستی بمان...
کودک تو زیر دستان من است و هر آنچه تو نمی‌دانی به او خواهم آموخت؛ و هر آنچه مرا بخوانی از آن به پوزخندی می‌گذرم.
دستان و پاهایم را به بند کشیدی و ندانستی که آنچنان به سیاهی فرو می‌روی که خاک تا اندیشه‌ات فرو می‌رود و قهر و نامردی و نامردمی، دستانت را، هم از آزار من ناتوان خواهد ساخت، که خودت و حتی کودکت را به زیر کشانیدی ولی اندیشه‌ی مرا نتوانی کرد.می‌بخشمت به نادانی و ناتوانی؛ و چنان می‌زیم که روزگار از من به نیکُوی و از تو به بدنامی یاد کند...

چنین بُوَد که من آزادم...

گفتگويي کوتاه با پرستو دوکوهکي پس از آزادي

تمامی فعالان زن بازداشتی بجز شادی صدر، ژیلا بنی یعقوب و محبوبه عباسقلی زاده در بامداد 8 مارس آزاد شدند

نامه سرگشاده 620 فعال سیاسی و دانشجویی خطاب به هاشمی شاهرودی

No comments: