Sunday, March 29, 2015

چو جام می لب به لب پر خون

تقریبا رو به خلسه‌ام... و به این می‌اندیشم که این چرخ سه پنچ روزه‌ی بوقلمون را دیگر چه نقش و رنگ است که رو می‌کندُ تا به حال نکرده باشد...
و این بازی‌اش جدید می‌‌نماید .
بازی‌ای که حدس نازده و ناگهان به درون می‌کشاندت. گویی بادی است، طوفانی است که می‌آید و تو را می‌سنجد که تاب ایستادن در برابرش را تا چه وقت داری. 
خلسه‌ام می‌رباید ...