Sunday, September 23, 2007

!از نو



و چوب خطي ديگر كه از زندگي من خط مي خورد ...
و اميد ...
و روزهايي كه حتي به سختي مي توان نفس كشيد ...


Saturday, September 08, 2007

misunderestanding

ديروز، موبايل، اس ام اس،كژفهمي، قسم، انتظار، حروف بزرگ، كژفهمي، اشك، مادر، آغوش، چاي داغ،چاي داغ،چاي داغ، و غصه، غصه، غصه

Tuesday, September 04, 2007

ديروز، امروز، فردا


چطور ممكنه دو نفر انقدر شبيه هم باشن؟

حرف زدنشون، راه رفتنشون، هيكلشون و حتي قيافه شون؟
يك جور و يك رنگ ماشين هم داشته باشن؟
تمام مدت مبهوت بودم. با آدم تازه اي حرف مي زدم كه سالها بود مي شناختم... چيزي نمونده بود از تعجب بميرم! آينده اش بود. فقط چند سال اختلاف داشت...